۱۴۰۳ پنج شنبه ۶ ارديبهشت  | 
روزگار غریب یک ناشر

  روزگار غریب یک ناشر
در کتابفروشی قدم می‌زدم، کتاب‌ها را تورق می‌کردم و برخی از آن‌ها را می‌بوییدم و به این می‌اندیشیدم که بعضی افراد هستند که سال‌ها با بوی کاغذ، کتاب، صحافی، چاپخانه و ... زندگی کرده‌اند و عمرشان را در این کار طی کرده‌اند و با آن خو گرفته‌اند. عبدالعظیم فریدون یکی از همین افراد است، مرد بلندقدِ لاغراندامِ گندم‌گونی که 36 سال از 60 سالی که زندگی کرده را به انتشار کتاب پرداخته و هم و غمش افزایش دانش و اطلاعات کودکان و نوجوانان این مرزوبوم است. او از بنیان‌گذاران انتشارات مدرسه و محراب قلم محسوب می‌شود و مدتی هم مدیر انتشارات کانون پروش فکری کودکان و نوجوانان بوده است.

در دوران نوجوانی ارتباط شما با کتاب و کتابخوانی چگونه بود؟

اول تیرماه سال 1337 در تهران محله سرسبیل (رودکی) متولد شدم. من سه خواهر و 2 برادر داشتم که یکی از برادرهایم شهید شد. من فرزند اول خانواده هستم. دوران کودکی را در مدرسه ملی تحصیل کردم. کلاس‌های چهارم و پنجم را به مدرسه دولتی خواجو در خیابان رودکی رفتم. کلاس اول، دوم و سوم دبیرستان را هم در دبیرستان علامه در سرسبیل درس خواندم تا سال آخر دبیرستان که به دبیرستان جاویدان در خیابان برادران مظفر رفتم. در آن زمان یعنی از سال 1350 هیاتی داشتیم که ریاست آن برعهده مرتضی حاجی بود که بعدا رئیس آموزش و پرورش شد. در آن زمان آقای حاجی عضو حزب ملل بود و تازه از زندان آزاد شده بود. منزلشان هم در حوالی محله ما در قصرالدشت بود. آقای حاجی در این هیات اصول عقاید و قرآن به ما درس می‌داد. دوران نوجوانی من با آن هیات شکل گرفت چون من از کلاس پنجم دبستان در آن هیات بودم و آنجا با افکار دکتر شریعتی آشنا شدم. ما موظف بودیم کتاب‌ها را مطالعه کنیم و در آن هیات درباره آنها بحث کنیم. بدین ترتیب از همان دوره نوجوانی آشنایی من با کتاب و کتابخوانی آغاز شد.

در آن زمان بیشتر چه کتاب‌هایی را مطالعه می‌کردید؟

اغلب کتاب‌های دکتر شریعتی را می‌خواندم. در آن زمان گاهی جلسات هیات در منزل ما برگزار می‌شد. یک روز فرد غریبه‌ای به هیات ما آمده بود و ما از طریق برادر مادرم متوجه شدیم که فرد غریبه‌ای از اعضای ساواک به خانه ما آمده است و ما مجبور شدیم همه کتاب‌ها را در آب‌انبار خانه پنهان کنیم. بعد از اینکه دیپلم گرفتم در سال 1356 به خدمت سربازی رفتم و مصادف شد با اوال انقلاب و دوستان‌ هیاتی به من گفتند که باید فرار کنی. محل خدمت من دژبانی مرکز که ساختمان اصلی آن در خیابان جمشیدیه (فاطمی) بود، تعین شده بود ما در آن زمان در فرودگاه مهرآباد مستقر بودیم. بعد از اینکه اعضای هیات به من اطلاع دادند فرار کنم. طبق فرمان امام خمینی اینکار را انجام دادم و از آنجا به اتاقی در پاساژ آهنگران بازار رفتم و تا اول انقلاب آنجا بودم. بعد از اینکه انقلاب شد مدت کوتاهی به ساختمانی در بلوار کشاورز رفتم به نام ساختمان فجر یا 128 در خیابان برادران مظفر که طبقه بالای آن معاندین عراقی بودند (چون این ساختمان دست گروهی به نام گروه فجر بود که مبارزان فجر نام داشتند این ساختمان به نام فجر معروف شد). و من چه زمانی که در بازار بودم و چه زمانی که در ساختمان فجر بودم کاری بجز مطالعه نداشتم.

آشنایی شما با حوزه نشر از کجا آغاز شد؟

بعد از اینکه کمیته انقلاب اسلامی تشکیل شد از ساختمان فجر به کمیته انقلاب اسلامی رفتم. در آن زمان بهزاد نبوی که معاون اجرایی مرحوم کنی بود مرا به‌عنوان نماینده کمیته مرکز به کلانتری 9 در میدان بهارستان فرستاد. در آنجا به افراد مختلف آموزش استفاده از اسلحه می‌دادم. سپس به کلانتری 11 رفتم و وقتی نخستین دوره آموزش نظامی سپاه پاسداران برگزار شد، به کاخ سعدآباد رفتم و در

نخستین کتابی که به دست من رسید کتاب ترجمه‌ای به نام «راز قلعه سرخ» بود که یک کتاب رقعی بود و گرافیک آن را محمدعلی کشاورز انجام داده بود. کار نیم بند ترجمه شده‌ای بود که از آقای میرزابیگی تحویل گرفتم و باید پیگیری کار لی‌آت را انجام می‌دادم و کار را به CD تولید می‌رساندم و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحویل می‌دادم تا برای چاپ آماده شود

این دوره شرکت کردم. بعد از آن که دوره تمام شد احساس کردم روحیه‌ام با کار نظامی سازگار نیست. در آن زمان محمود ابراهیمی که (بعدها مدت طولانی در انتشارات مدرسه کار می‌کرد) در آموزش و پرورش منطقه 12 در میدان شهدا بود و از من دعوت کرد به آنجا بروم و در آنجا مسئول آموزش و پرورش منطقه 12 شدم. در اواخر سال 1358 بعد از مدتی آقای ابراهیمی به آموزش و پرورش منطقه 9 فعلی آمد و من مسئول امور متوسطه امور تربیتی شدم و در سال 1359 معاون آموزش و پرورش منطقه 9 شدم. در آن زمان 22 ساله بودم ولی به خاطر فضای اول انقلاب استفاده از مدیران جوان ایرادی نداشت. حدود 2 ـ 3 سال معاون آموزشی بودم تا اینکه در سال 1361 به دفتر انتشارات کمک آموزشی سازمان پژوهش رفتم و مدیر اجرایی مجله رشد معلم شدم. در آن زمان محسن چینی‌فروشان مدیرکل، دکتر گلزاری سردبیر و مصطفی رحماندوست معاون مجله رشد معلم بودند. مدتی بعد سیدمهدی شجاعی سردبیر مجله رشد جوان شد. در دفتر کمک آموزشی واحدی هم به نام واحد کتاب داشتیم و من از مجله رشد به واحد کتاب دفتر انتشارات کمک آموزشی رفتم و آشنایی من با نشر کتاب از اینجا شروع شد. سال 1362 یا 1363 بود که مسئول واحد کتاب آنجا شدم.

نخستین کتابی که منتشر کردید، چه کتابی بود و چگونه به دستتان رسید؟

نخستین کتابی که به دست من رسید کتاب ترجمه‌ای به نام «راز قلعه سرخ» بود که یک کتاب رقعی بود و گرافیک آن را محمدعلی کشاورز انجام داده بود. کار نیم بند ترجمه شده‌ای بود که از آقای میرزابیگی تحویل گرفتم و باید پیگیری کار لی‌آت را انجام می‌دادم و کار را به CD تولید می‌رساندم و به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحویل می‌دادم تا برای چاپ آماده شود.

توزیع و پخش کتاب‌ها را چگونه انجام می‌دادید؟

در آن زمان قراردادی بین دفتر کمک آموزشی با بخش انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی که مهندس کرباسچی در آنجا بود، منعقد شده بود. ما در واحد کتاب دفتر کمک آموزشی کار تولید را انجام می‌دادیم و چاپ و توزیع آن برعهده بخش انتشارات وزارت ارشاد بود. سالها این کار را انجام می‌دادم تا اینکه در مقطعی دوباره از من خواستند به آموزش و پرورش برگردم و 2 سالی معاون آموزش و پرورش منطقه 10 تهران شدم که در آن زمان در خیابان کمالی ـ کاشان قرار داشت.

شما مدتی در انتشارات مدرسه فعالیت داشته‌اید، نحوه آشنایی شما با این انتشارات چگونه بود؟

 بعد از 2 سالی که معاون آموزش و پرورش منطقه 10 تهران بودم دوباره به دفتر انتشارات کمک آموزشی برگشتم و به تدریج نطفه انتشارات مدرسه در آنجا بسته شد و شروع به تولید و چاپ کتاب کردیم. بعد از اینکه تعدادی کتاب تولید کردم گفتم که می‌خواهم مستقل شدم. آن زمان غلامعلی حداد عادل رئیس سازمان پژوهش بود و محسن چینی‌فروشان مدیرکل بود و من هم معاون واحد کتاب. حدود سال 65 ـ 66 بود که 500 هزار تومان در اختیار من قرار دادند. تا کارم را شروع کنم. آقای حداد دفتری در اختیار من قرار داد که در طبقه پایین همان ساختمان دفتر انتشارات کمک آموزشی قرار داشت و به عنوان نمایشگاه لوازم کمک‌آموزشی استفاده می‌شد. من آنجا را تبدیل به فروشگاه کتاب کردم. در ابتدا طبق خواست آقای حداد، همه مکاتبات اداری ما از طریق دفتر انتشارات کمک آموزشی انجام می‌شد و نامه‌ها و درخواست‌ها را برای امضا به دفتر کمک آموزشی می‌فرستادیم. کم‌کم یک نامه خودمان امضا کردیم یک نامه می‌فرستادیم دفتر کمک آموزشی تا اینکه آنها راضی شدند این دفتر به‌عنوان «واحد کتاب دفتر انتشارت کمک آموزشی» که بعداً به انتشارات مدرسه تغییر نام داد، مستقل شود. در آن زمان دفتر انتشارات دو بخش داشت یکی معاونت مجلات که مسئولیتش بر عهده مصطفی رحماندوست بود و یکی معاونت کتاب که با من بود.


منبع: ایبنا
 

قابل توجه همکاران گرامی

 

قبول سفارشات کاتالوگ، سربرگ ، کارت ویزیت ، تراکت ، بروشور ، ساک دستی ، تقویم های دیواری و رومیزی و ترحیم
همکاران عزیز میتوانند برای مشاهده و دانلود و سفارش تقویم های رومیزی لایه باز به سایت و یا تلگرام چاپخانه مراجعه کنند.

قبول سفارشات کاتالوگ، سربرگ ، کارت ویزیت ، تراکت ، بروشور ، ساک دستی ، تقویم های دیواری و رومیزی و ترحیم، مجله، کتاب، کارت تخصصی عروسی، برآورد قیمت هزینه های چاپ و زینک و لیتوگرافی، چاپ پوسترهای تبلیغاتی، تقویمهای و سالنامه های اختصاصی و عمومی، انواع پاکت ها و ساک های کرافت و گلاسه اختصاصی و عمومی با قابلیت چاپ سیلک، انجام سفارشان طلاکوب، نقره کوب، لترپرس، پرفراژ، شماره زنی، لمینیت، انجام خدمات لیتوگرافی و چاپ کتابهای فانتزی و کودک

 

همکارهای فعال در استانها و شهرستانهای شرق، شمال شرق و جنوب شرق کشور مشهد ، مشهد ، گلبهار ، قوچان، فريمان ، مزداوند ، لطف‌آباد ، گناباد ، گناباد ، گلمکان ، يونسي ، همت‌آباد ، نيل‌شهر ، نيشابور ، کاشمر ، کاريز ، کاخک ، قلندرآباد ، قدمگاه ، قاسم‌آباد ، فيض‌آباد ، فيروزه ، فرهادگرد ، عشق‌آباد ، طرقبه ، شانديز ، شادمهر ، سنگان ، سلطان‌آباد ، سلامي ، سفيدسنگ ، سرخس ، سبزوار ، زاوه ، رشتخوار ، رباط سنگ ، دولت‌آباد ، درود ، درگز ، داورزن ، خوشاب ، خواف ، خواف ، خليل‌آباد ، خرو ، چناران ، چکنه ، جوين ، جنگل ، جغتاي ، تربت حيدريه ، تربت جام ، تايباد ، بينالود ، بيدخت ، بردسکن ، بجستان ، بجستان ، باخرز ، باجگيران ، انابد ، احمدآباد صولت ، بجنورد ، اسفراین ، ایور ، آشخانه ، بجنورد ، پیش‌قلعه ، تیتکانلو ، جاجرم ، حصار گرم‌خان ، درق ، راز ، سنخواست ، شوقان ، شیروان ، صفی‌آباد ، فاروج ، قاضی ، گرمه ،لوجلی ، ارسک ،اسدیه ،اسفدن ،اسلامیه ،آرین‌شهر ،آیسک ،بشرویه ،بیرجند ،سرایان ،سربیشه ،سه‌قلعه، طبس ، عشق‌آباد ،فردوس ،قائن ،قائنات ،قهستان ،گزیک ،محمدشهر ،نهبندان  شاهرود، سمنان، دامغان، گرمسار، زابل، زاهدان، ایرانشهر، کرمان، اصفهان، یزد، بندرعباس، گرگان، گنبد کاووس، بندر ترکمن، شهرستانهای جنوب و شرق کشور ، استانهای خراسان شمالی، خراسان جنوبی، خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان، گلستان، سیستان و بلوچستان، فارس و  کرمان

تخفیف ویژه برای همکاران با تیراژ بالا

 

قابل توجه مشتریان گرامی

 

هرگونه سفارشات چاپی اصناف و شرکتهای تولیدی و خدماتی اعم از برچسب و لیبل و کاتالوگ و بروشور و در صورت تیراژ بالا، با قیمت چاپخانه ارائه میگردد.

فست فود ها، رستوران ها، هتل داران، پزشکان، بیمارستان ها، درمانگاه ها، آزمایشگاهها، ادارات دولتی، بنک داران لوازم التحریر، تولید اسباب بازی، کتابهای نقاشی کودکان، کارواش ها، کارخانجات تولید اسباب بازی، لوگو، بازی و سرگرمی های کودکان، تولید انواع لوازم التحریر، فرآورده های لبنی، صنایع دستی، عرقیات گیاهی، لوازم ورزشی، عمده فروشان، ابزارآلات و تجهیزات ساختمانی، ادویه جات، اسباب بازی و لوازم سرگرمی و عروسک، بذر و دانه های روغنی، تولید بلوز و جوراب و ژاکت، تولید انواع رنگ، انواع شربت، مربا و عسل، ترشی جات، دارو و بسته بندی های مربوطه و ....

 

مشتریان گرامی برای برآورد قیمت و همچنین سفارش کار میتوانند با شماره  3338 844 0903 تماس حاصل نمایند یا به آدرس چاپخانه مراجعه کنند.

 

آدرس : خراسان رضوي - مشهد - خیابان حر عاملی، نبش حر عاملی 76، چاپخانه آبتین

تلفن : 05138443338   -  همراه : 3338 844 0903

Abtinvisit.com

 آدرس تلگرام : @Abtinvisit          

 با تشکر           

چاپخانه آبتین

  
  
تاريخ: ۱۳۹۷/۶/۳